مطالب فانتزی

یکی از فانتزی هام اینه که یه روز “پدر ژپتو‏”‏ (بابای پینوکیو‏)‏ رو ببینم و ازش بپرسم اون مدتی که تو شکم نهنگ زندگی میکرد به نهنگه اجاره خونه هم میداد؟‏
و عایا بوی بد دهن نهنگه تو شکمش هم می اومد یا نه؟‏‏
واقعا برام سؤال شده…


یکی از فانتزیام اینه که آینه خونمون با موبایلم به توافق برسن که من دقیقا چه شکلی ام


یادتونه تو فیلم علی بابا و چهل دزد بغداد یارو می رف دم غار می گفت کنجد کنجد وا شو بعد در غار باز می شد؟

من الان فانتزیم اینه که تا می خوام سوار ماشین بشم بگم کنجد کنجد وا شو درش باز بشه بعد مهمتر از اون موقع بسته شدن دوباره بگم کنجد کنجد بسته شو ببنده درشو
والا
از بس فحش خوردم از غریبه و آشنا
در ماشینشون ایراد داره منو سرزنش می کنن . محکم ببندی بد وبیرا می گن یواش ببندی می گن عرضه نداره یه درو ببنده