عکس نوشته اشعار وحشی بافقی را در روزانه برای شما همراهان گرامی قرار داده ایم. کمالالدّین یا شمسالدّین محمّد وحشی بافقی یکی از شاعران نامدار سدهٔ دهم ایران است که در سال ۹۳۹ هجری قمری در شهر بافق از توابع یزد چشم به جهان گشود.
هر چه گویی آخری دارد به غیر از حرف عشق کاین همه گفتند و آخر نیست این افسانه را
هر چه گویی آخری دارد به غیر از حرف عشق کاین همه گفتند و آخر نیست این افسانه را
تا مقصد عشاق رهی دور و دراز است یک منزل از آن بادیه عشق مجاز است در عشق اگر بادیه ای چند کنی طی بینی که در این ره چه نشیب و چه فراز است
تا مقصد عشاق رهی دور و دراز است یک منزل از آن بادیه عشق مجاز است در عشق اگر بادیه ای چند کنی طی بینی که در این ره چه نشیب و چه فراز است
مطالب مشابه: عکس نوشته اشعار فریدون مشیری + شعرهای کوتاه منتخب و زیبا
یاد او کردم ز جان سد آه درد آلود خاست خوی گرمش در دلم بگذشت و از دل دود خاست
یاد او کردم ز جان سد آه درد آلود خاست خوی گرمش در دلم بگذشت و از دل دود خاست
آه، تاکی ز سفر باز نیایی، بازآ اشتیاق تو مرا سوخت کجایی، بازآ
آه، تاکی ز سفر باز نیایی، بازآ اشتیاق تو مرا سوخت کجایی، بازآ
طی زمان کن ای فلک، مژده وصل یار را پاره ای از میان ببر این شب انتظار را شد به مان دیدنی، عمر تمام و ، من همان چشم به ره نشانده ام جان امیدوار را
طی زمان کن ای فلک، مژده وصل یار را پاره ای از میان ببر این شب انتظار را شد به مان دیدنی، عمر تمام و ، من همان چشم به ره نشانده ام جان امیدوار را
نرخ بالا کن متاع غمزه غماز را شیوه را بشناس قیمت، قدر مشکن ناز را پیش تو من کم ز اغیارم و گرنه فرق هست مردم بی خرید بک لینک امتیاز و عاشق ممتاز را
نرخ بالا کن متاع غمزه غماز را شیوه را بشناس قیمت، قدر مشکن ناز را پیش تو من کم ز اغیارم و گرنه فرق هست مردم بی امتیاز و عاشق ممتاز را
مطالب مشابه: عکس نوشته اشعار پروین اعتصامی به همراه شعرهای عاشقانه
نبود طلوع از برج ما، آن ماه مهر افروز را تغییر طالع چون کنم این اختر بد روز را
نبود طلوع از برج ما، آن ماه مهر افروز را تغییر طالع چون کنم این اختر بد روز را
راندی ز نظر، چشم بلا دیده ما را این چشم کجا بود ز تو، دیده ما را
راندی ز نظر، چشم بلا دیده ما را این چشم کجا بود ز تو، دیده ما را
منع مهر غیر نتوان کرد یار خویش را هر که باشد، دوست دارد دوستار خویش را
منع مهر غیر نتوان کرد یار خویش را هر که باشد، دوست دارد دوستار خویش را
مریض عشق اگر سد بود علاج یکی ست مرض یکی و طبیعت یکی، مزاج یکی ست
مریض عشق اگر سد بود علاج یکی ست مرض یکی و طبیعت یکی، مزاج یکی ست
مطالب مشابه: عکس نوشته اشعار عطار به همراه شعرهای شاهکار او
تمام در طلب وصل و وصل می طلبیم اگر یکیم و اگر سد که احتیاج یکی ست
تمام در طلب وصل و وصل می طلبیم اگر یکیم و اگر سد که احتیاج یکی ست
مژده وصل توام ساخته بی تاب امشب نیست از شادی دیدار مرا خواب امشب
مژده وصل توام ساخته بی تاب امشب نیست از شادی دیدار مرا خواب امشب
ابروی تو جنبید و خدنگی ز کمان جست بر سینه چنان خورد که از جوشن جان جست
ابروی تو جنبید و خدنگی ز کمان جست بر سینه چنان خورد که از جوشن جان جست
این چشم چه بود آه که ناگاه گشودی این فتنه دگر چیست که از خواب گران جست
این چشم چه بود آه که ناگاه گشودی این فتنه دگر چیست که از خواب گران جست
مطالب مشابه: عکس نوشته اشعار صائب تبریزی + اشعار منتخب و کوتاهِ او
من بودم و دل بود و کناری و فراغی این عشق کجا بود که ناگه به میان جست
من بودم و دل بود و کناری و فراغی این عشق کجا بود که ناگه به میان جست
سوز تب فراق تو درمان پذیر نیست تا زنده ام چو شمع ازینم گزیر نیست
سوز تب فراق تو درمان پذیر نیست تا زنده ام چو شمع ازینم گزیر نیست
هر درد را که می نگری هست چاره ای درد محبت است که درمان پذیر نیست
هر درد را که می نگری هست چاره ای درد محبت است که درمان پذیر نیست