عکس نوشته اشعار هوشنگ ابتهاج به همراه اشعار منتخب سایه

عکس نوشته اشعار هوشنگ ابتهاج به همراه اشعار منتخب سایه را در روزانه قرار داده ایم. امیر هوشنگ ابتهاج (۶ اسفند ۱۳۰۶ – ۱۹ مرداد ۱۴۰۱) متخلص به سایه، شاعر و پژوهشگر ایرانی بود. او نخستین اثرش به نام «نخستین نغمه‌ها» را در سال ۱۳۲۵ شمسی منتشر کرد. از آثار دیگر او می‌توان به تصنیف سپیده (ایران ای سرای امید) اشاره کرد.

در عشق خوشا مرگ که این بودنِ ناب است وقتی همه‌ بودن ما جز هوسی نیست …

در عشق خوشا مرگ که این بودنِ ناب است وقتی همه‌ بودن ما جز هوسی نیست …

دلا بسوز و به جان برفروز آتش عشق کزین چراغ تو دودی به چشم کس نرود

دلا بسوز و به جان برفروز آتش عشق کزین چراغ تو دودی به چشم کس نرود

شاهد سرمدی تویی وین دل سالخوردِ من عشق هزار ساله را بر تو گواه می‌ کند ….

شاهد سرمدی تویی وین دل سالخوردِ من

عشق هزار ساله را بر تو گواه می‌ کند ….

با شوق سرانگشت تو لبریز نواهاست تا خود به کنارت چه کند چنگ نوایی

با شوق سرانگشت تو لبریز نواهاست تا خود به کنارت چه کند چنگ نوایی

رندان نبریدند دل از دست درازی تا زلف تو را این همه کوتاه ندیدند

رندان نبریدند دل از دست درازی تا زلف تو را این همه کوتاه ندیدند

مطالب مشابه: دکلمه های عاشقانه هوشنگ ابتهاج با اشعار زیبا و 20 دکلمه برای دانلود

چه ابر تیره ای گرفته سینه تو را که با هزار سال بارش شبانه روز هم دل تو وا نمی‌شود!

چه ابر تیره ای گرفته سینه تو را که با هزار سال بارش شبانه روز هم دل تو وا نمی‌شود!

ای گل در آرزویت جان و جوانیم رفت ترسم بمیرم و باز باشم در آرزویت

ای گل در آرزویت جان و جوانیم رفت ترسم بمیرم و باز باشم در آرزویت

چه غریبانه تو با یاد وطن می نالی من چه گویم که غریب است دلم در وطنم

چه غریبانه تو با یاد وطن می نالی من چه گویم که غریب است دلم در وطنم

من آن ابرم که می‌خواهد ببارد دل تنگم هوای گریه دارد دل تنگم غریب این در و دشت نمی‌داند کجا سر می‌گذارد …

من آن ابرم که می‌خواهد ببارد دل تنگم هوای گریه دارد

دل تنگم غریب این در و دشت نمی‌داند کجا سر می‌گذارد …

مطالب مشابه: اشعار غمگین هوشنگ ابتهاج؛ مجموعه 20 شعر احساسی غم انگیز سایه

زندگی زیباست ای زیبا پسند زنده اندیشان به زیبایی رسند

زندگی زیباست ای زیبا پسند زنده اندیشان به زیبایی رسند

پرنده می‌ داند که باد بی نفس است و باغ تصویری ست پرنده در قفس خویش خواب می‌بیند …

پرنده می‌ داند که باد بی نفس است و باغ تصویری ست پرنده در قفس خویش خواب می‌بیند …

دستم نمی‌رسد که در آغوش گیرمت ای ماه با که دست در آغوش می‌کنی؟!

دستم نمی‌رسد که در آغوش گیرمت ای ماه با که دست در آغوش می‌کنی؟!

بدین نشان که تویی ای دلِ نشسته به خون بمان که تیرِ امانِ تو در کمانِ من است …

بدین نشان که تویی ای دلِ نشسته به خون بمان که تیرِ امانِ تو در کمانِ من است …

تا من بودم نیامدی، افسوس! وانگه که تو آمدی، نبودم من

تا من بودم نیامدی، افسوس! وانگه که تو آمدی، نبودم خرید بک لینک موثر من

مطالب مشابه: زندگینامه هوشنگ ابتهاج؛ مروری بر زندگی شخصی و هنری سایه شاعر معروف

شراب خون دلم می‌خوری و نوشت باد دگر به سنگ چرا می‌زنی پیالهٔ من …

شراب خون دلم می‌خوری و نوشت باد دگر به سنگ چرا می‌زنی پیالهٔ من …

خاک سیه مباش که کس برنگیردت آیینه شو که خدمت آن ماهرو کنی

خاک سیه مباش که کس برنگیردت آیینه شو که خدمت آن ماهرو کنی

داغ و درد است همه نقش و نگار دل من بنگر این نقش بخون شسته، نگارا تو بمان

داغ و درد است همه نقش و نگار دل من بنگر این نقش بخون شسته، نگارا تو بمان